در میان شب و روز گم گشته ام، برای جستن ساعت ها بیدار می مانم و در هنگامه ی خواب مرا می شمارند، حتی کابوس های شبانه نیز مرا از یاد برده اند.
کدامین روز سال کدامین شب تار و یا کدامین کلام می تواند پوچی را اینچنین توصیف کند که انسان هر روز آن را به کمال بازی می کند.
آخر شبی در آرزوی زیستن خواهم مرد.
۱ نظر:
سلام
همانطور که گفتهاید، مهم نیست کی باشیم مهم اینکه من هم شما دیدم، یک بجنوردی ساکن مشهد. و شاید بدانم که از وابستگان آقایان حاج احمد، حاج حسین و یا حاح محمود آقا باشید؟
مطالبتان خوب و خواندنی است.
ارسال یک نظر