یه چیزایی تو زندگی هست که اختیارشون دست خودت نیست، فقط میتونی بشینی یه گوشه بهشون نیگا کنی و منتظر بمونی ببینی چی میشه. نمیدونم که این خوبه یا بده یا حالا هرچی، فقط باید تحمل کنی تا بگذره بعد برگردی بهشون فکر کنی بهشون لبخند بزنی بگی این بود اون همه سختی که تحمل کردم؟ این بود اون راهی که باید میرفتم ولی اینقدر تاریک بود! پس باید بگم که تلاش کن نترسی، تمام فانوسهای مسیر را روشن کن شاید که دیدن دوباره را آسان کند و لذت ببری از تاریکی که دیگر نیست.
این شبها نیز میگذرد، باد دیوانه سر نیز خواهد رفت، فقط کاش ما را با خود به جای بهتری ببرد. حتی این بهارهای سرد که زمستان را با خود دارند نیز خواهند گذشت. کاش کاش کاش