۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

داستان سرعت گذر عمر

این چند روز کلی حرف برای گفتن داشتم که به علت عدم دسترسی به دلیل فیل تر اینگ حالمون کلا تو قوطی بود اما امروز که می تونم بنویسم، حرف خاصی ندارم فقط می خوام از خودم خوشحالی در کنم.
راستی چند روزیه که دارم داستانهای ادگار الن پو رو می خونم، دعا کنید این مرض هم ذات پنداری من دوباره عود نکنه که خیلی خطرناک می شه.

هیچ نظری موجود نیست: