۱۳۹۱ آذر ۱۱, شنبه

این سال‌ها

تمام طول سال تمام ماههای کشدار و خسته کننده همیشه یک داستان تکراری را میخواند، هر روز یک صفحه، هر شب تکرار همان صفحه داستان‌هایی که فقط برای سالهای تکراری نوشته شده‌اند. باید رفت باید به سرعت رفت، دیدن مناظر کنار جاده تنها دلتنگیت را بیشتر میکند، داستان ما این است، سریع و کشدار، تکراری و پر از وهم، گویا ما تنها اینجا خود را بر دوش کشیده‌ایم، تنها به دنبال هیچیم، تنها توهمی از زندگی داریم توهمی که باید برای روزها و شبهای تکراری داستانی تکراری را خلق کند.
می‌روی فقط می‌روی، جاده‌ای که پایان ندارد، می‌خواند آن سی‌دی قدیمی و تکرار میشود، گویا که جاده‌ای است که به دور خود می‌پیچد من هم تکرار می‌شوم نه، انکاری در کار نیست، تردیدی در کار نیست، تنها می‌دانم که تکراری در کار است.

هیچ نظری موجود نیست: